آن قالب که شیرۀ نبات در آن ریزند تا منجمد شود. (آنندراج) ، در شواهد ذیل ظاهراً به معنی نباتی است که بشکل کوزه می ساخته اند: وقتی به قهر گوی، که صد کوزۀ نبات گه گه چنان به کار نیاید که حنظلی. سعدی. شکل امرود تو گویی که ز شیرینی و لطف کوزه ای چند نبات است معلق بر دار. سعدی. برکوزۀ آب نه دهان را بردار که کوزۀ نبات است. سعدی. - کوزه از نبات کردن، نبات را بشکل کوزه ریختن. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر جزو هفتم ص 405) : ای که ملک طوطی آن قندهات کوزه گرم کوزه کنم از نبات. مولوی (کلیات شمس ایضاً)
آن قالب که شیرۀ نبات در آن ریزند تا منجمد شود. (آنندراج) ، در شواهد ذیل ظاهراً به معنی نباتی است که بشکل کوزه می ساخته اند: وقتی به قهر گوی، که صد کوزۀ نبات گه گه چنان به کار نیاید که حنظلی. سعدی. شکل امرود تو گویی که ز شیرینی و لطف کوزه ای چند نبات است معلق بر دار. سعدی. برکوزۀ آب نه دهان را بردار که کوزۀ نبات است. سعدی. - کوزه از نبات کردن، نبات را بشکل کوزه ریختن. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر جزو هفتم ص 405) : ای که ملک طوطی آن قندهات کوزه گرم کوزه کنم از نبات. مولوی (کلیات شمس ایضاً)
آنکه بازی به کاسه کند از عالم شیشه باز، و آن چنان است که دو کاسۀ چینی پر از آب کنند و کاسه بازان واژون شده کاسها را بر پشت گذارند و بتحریک سرین آن را بجنبانند و بدوش خود رسانند و قطره ای آب از آن نمیریزد و بمجاز محیل و مکار را گویند. (آنندراج) : از حریفان قمار برده بسی کاسه بازی چنین ندیده کسی. میریحیی شیرازی (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 127 شود
آنکه بازی به کاسه کند از عالم شیشه باز، و آن چنان است که دو کاسۀ چینی پر از آب کنند و کاسه بازان واژون شده کاسها را بر پشت گذارند و بتحریک سرین آن را بجنبانند و بدوش خود رسانند و قطره ای آب از آن نمیریزد و بمجاز محیل و مکار را گویند. (آنندراج) : از حریفان قمار برده بسی کاسه بازی چنین ندیده کسی. میریحیی شیرازی (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 127 شود